نویسنده: علی پژوهنده*



 

چکیده

تقیه نه تنها در عرصه ی اعتقادات دینی و مذهبی مورد توجه قرار می گیرد که نوعی تقیه را با تمام نشانی های آن در سایر عرصه های زندگی مشاهده می کنیم.
نویسنده با تأمل در همه ی متغیرها و نوع کارایی آن در تقیه ی مصطلح و معروف، در نگاهی دیگر به وجود مشابه هایی در سایر عرصه های غیرانتقادی به این واقعیت راه می برد که تقیه به عنوان یک واقعیت در زندگی انسان نقش مؤثری دارد، هرچند که عنوان تقیه ی مصطلح را در همه جا به همراه نداشته باشد.
با این وجود، نظر به این که در عرف عمومی رویکرد به راه کارهایی از این دست محترم و معمول است و به عنوان ناهنجار شناخته می شود، نویسنده نام و عنوان تقیه ی عرفی را شایسته ی آن دانسته است و معتقد شده است که این تقیه همواره به عنوان لایه های پنهانی در زندگی هر انسانی وجود دارد.
وی معتقد نیست که تمام گونه های رفتاری و کرداری و گفتاری این نوع تقیه از روایی و مطلوبیت برخوردار است. هم از این رو به روشن ساختن چهره ی هر دو نوع مطلوب و نامطلوب در این زمینه پرداخته است که در ادامه ی بحث مورد التفات خواننده قرار می گیرد.
واژگان کلیدی، تقیه ی دینی، تقیه ی عرفی، عرصه های زندگی، هنجار، لایه ی پنهانی، مطلوب، نامطلوب.

زندگی سراسر در حال تقیه

دامنه ی تقیه تقریباً تمامی شؤون زندگی همچون مدیریت و رهبری امور، تعلیم و تربیت، کار و اقتصاد، امور خانواده، امور سیاسی و اجتماعی، امور قضایی و ... را شامل می شود. آن چه در همگی به عنوان وجه مشترک جریان دارد، پروا و تحاشی نسبت به دیگری است. ما همواره در پس چاره جویی برای برون شد از وضعیتی هستیم که ما را در بر گرفته است. از این رو ناگزیر از تمسک به روش هایی هستیم که به نحو مسالمت آمیزی به جلب منفعت و دفع ضرر منجر می شود. منفعت و ضرر چه مربوط به خود یا ابواب جمعی و کسانی باشد که در برابر آنها مسؤولیم.
از جمله ی این روش ها به کارگرفتن کار شیوه هایی است که از حساسیت طرف مقابل نسبت به مقاومت در برابر عمل ما جلوگیری کند و از کوچه ی امنی به سر منزل مقصود برساند.
روشن است که هدف از به کارگیری این روش ها خدمت است و نه ایراد خسارت و زیان به غیر. با این وجود ممکن است در شکل و صورت اجرا با اقدام هایی از آن قبیل همانندی وجود داشته باشد. کار شیوه های یاد شده می توانند قولی، عملی، انجام یا ترک و یا مسکوت گذاشتن باشند.

تقیه ی عرفی، روایتی دیگر

ما همواره روش هایی را در جهت آن چه یاد شد به کار می گیریم، بدون این که به نام و عنوان آن التفاتی داشته باشیم، اما پس از امعان نظر به خوبی در می یابیم که این روش ها که در تمام ابعاد زندگی ما کاربرد دارند، چیزی جز روش های معمول در تقیه نیستند. در واقع مشی تقیه گونه ای را در عرف خود پسندیده ایم که تنها وجه تفاوت آن با تقیه ی شرعی، حکم و موضوع است.
موضوع در تقیه ی شرعی اعتقادات مذهبی و اعمال مؤمنانه ی دینی است و در تقیه ی عرفی سایر آنها. البته چنان که در باب تقیه ی شرعی ملاحظه می کنیم، مواردی وجود دارند که با ابواب و سرفصل های دیگر تداخل دارند و گاهی در آن جا پررنگ تر نیز هستند. (همچون تقیه مداراتی). در این باب هم گاهی با گونه هایی مواجه می شویم که بعضاً داخل در تقیه ی شرعی هستند و یا در مدیریت و مانند آن جایگاه دارند و این زیانی به ترتیب وضع آن در بحث ما نمی رساند.
آن چه عموماً این روش ها را زیر عنوان تقیه ی عرفی در کنار هم قرار می دهد و به عبارتی پوشش می دهد، یکی ساز و کار و کار ویژه ی تقیه است و دیگری داعی آن در این جا است.
کتمان، رازداری، مخالف خوانی، فرار زیرکانه و ... همچنین عامل بیم و ترس از دست رفتن مصلحت با ایراد زبان، و نیز داعی نیاز به وحدت و اتحاد و انسجام، وجوه مشترکی هستند که دو نوع تقیه را به هم پیوند می دهند.
ترس، هرچند به مثاه یک مفهوم کلی، مبهم است، اما در کلیت خود دو نوع غیر ارادی (طبیعی) و اردای (عقلانی) را شامل می شود.
پروا و پرهیز نتیجه ی احساس هر دو بیم است، لیکن در بیم غیرارادی بلافاصله و انعکاسی ایجاد می شود، اما در بیم ارادی با واسطه و در یک زنجیره ی علی و ساز و کار عقلانیتی. واسطه در این جا همان عملیات ذهنی فرایندی است. در واقع چیزی مثل یک قیاس منطقی، کار در زیر به توجیه علمی آن می پردازیم.

ساز و کار عقلانیتی پروا از منظر علمی

چنان که اشاره شد پروا فرامدی از ترس است. در زمینه ی ماهیت ترس و به طور کلی هیجان ها دیدگاه های متعددی نظیر جیمز - لانگه، کنن، برد، رفتارگرایی، روان تحلیل گری و شناختی ارائه شده است. برخی از این دیدگاه ها به تقدم هیجان بر شناخت و برخی به تقدیم شناخت بر هیجان معتقدند. دسته ی اول، ترس را یک واکنش ناخودآگاه و برآمده از دستگاه عصبی خودمختار می دانند و برای آن شواهد پژوهشی فراوان ارائه می دهند.
لدو (1966 به نقل از حمیدپور و اندوز، 1386، 239) می گوید: در حین بروز یک حادثه ی آسیب زا خاطرات هشیار توسط سیستمی ذخیره می شوند که با «هیپوکامپ» و نواحی قشر مغز مرتبط است و خاطرات ناهشیار توسط ساز و کارهای شرطی شدن ترس شکل می گیرند، که این ساز و کارها از طریق سیستم «امیگدال» عمل می کنند. هر یک از این دو سیستم می توانند به محض رو به رو شدن با محرک هایی که در طول حادثه ی آسیب زا وجود داشته است، خاطرات خود را بازیابی کنند، نتایج بازیابی سیستم «امیگدال» به صورت آمادگی پاسخ های بدنی در مقابل خطر ظاهر می شوند و سیستم «هیپوکامپ» نیز خاطرات را به صورت هشیارانه به یاد می آورد.
با التفات به این نکات، ما در این جا به وجود دو نوع ترس اشاره می کنیم:
الف- نوع غیر ارادی، که به طور خود به خودی صورت می گیرد امری غریزی است و چندان به تعقل نیاز ندارند، مانند ترس از تاریکی، مار، بلندی، بیماری و مرگ، و یا ترس هایی که به صورت واکنشی صورت می گیرند، مانند واکنش به یک صدای ناگهانی بلند.
ب- نوع ارادی، یعنی آن چه منشأ ادراک عقلانی دارد و در فرایندگری ذهن از امور حسی و طبیعی انتزاعی می شود. در این نوع ترس، جزء شناختی بر جزء هیجانی آن مقدم است. یعنی شخص ابتدا فرصت این را دارد که فرایندگری لازم را بر داده های فراهم شده انجام دهد، سپس واکنش هیجانی در او برانگیخته می شود. این نوع ترس همان ترسی است که در روان تحلیل گری و نظریات شناختی از آن نام برده می شود.
بر این مبنا فرمول عملیاتی در فرایند تولید پروا عبارت است از احتمال یک زیان و یا از دست رفتن یک سود (زیان غیر مستقیم)، محاسبه ی مقدار زیان، برآورد میزان تأثیر منفی آن در زندگی، همچنین التفات به زمان وقوع آن. این ها متغیرهایی هستند که شکل پروا را در بیم ارادی تعیین می کنند.
ممکن است وقوع زیان در آینده باشد، لیکن حجم آن سنگین و طاقت فرسا باشد. وقتی ذهن انسان به وقوع زیانی منتقل شد متغیرهای یاد شده موجب می شوند که انسان نسبت به تابع آن، یعنی ضرر محتمل پرهیز و پروا کند. مثال: قرآن می گوید:
«وَ اتَّقُوا فِتْنَهً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ شَدِیدٌ الْعِقابِ» (انفال، 25)؛ یعنی از فتنه (آشوب، آزمون، بلا و مصیبت) ی که تنها ستم کاران شما را در بر نمی گیرد پرهیز کنید و بدانید که خداوند سخت عقوبت است.
در این نمونه ی قرآنی فتنه سبب برانگیخته شدن خشم خدا و عقوبت سخت معرفی شده است. شکل نتیجه گیری در فرمول تابعی آن بدین صورت است که یک آشوب اجتماعی هرج و مرج عمومی را در پی دارد که موجب به هم ریختن نظم عمومی و به دنبال آن به هم خوردن تعادل نظام اجتماع است. فراگرد تماس در جولانگاه بی تعادل زندگی به نتیجه ندادن کارها می انجامد و در نهایت به سخت شدن زندگی برای همه (عقوبت سخت دنیوی)، و این چیزی نیست که فقط عاملان مستقیم آشوب را فراگیرد اما واگیری آن ممکن است در کوتاه مدت نباشد. عقل در چنین مواردی انسان را از آن برحذر می دارد، یعنی در ذهن انسان نسبت به عواقب آن ایجاد بیم می کند تا از ورود به آن پروا نماید.
با این توصیف اکنون به عینیت زندگی می نگریم تا میزان واکنش در قبال خوف و بیم ارادی را به عیان مشاهده کنیم.

چهره ی تقیه در نمود رفتارهای متقابل

شکل تعیین یافته ای برای تقیه وجود ندارد و در هر صورت ممکن و بایسته ای تظاهر می کند، لیکن به طور غالب در پدیده ی پنهان کاری و یا راز و رمز جلوه می کند.
یکی از مواردی که عموماً با آن برخورد داریم، در برخورد با افراد شرور جامعه است. همسایه، همشاگردی، همکار، رئیس اداره یا خان قبیله و ایل، و یا فردی از اهل محله، ما آنها را به خاطر ترس از اقدامات شرارت بارشان احترام می کنیم و از گفتن سخنی یا انجام عملی که نسبت به آن عکس العمل نشان خواهند داد، پرهیز می کنیم.
شرارت یعنی بدی رساندن به دیگران، خواه با اعمال زور بدنی همراه باشد یا خراب کردن زمینه های موفقیت، یا پاپوش درست کردن و سند سازی برای سقوط درجه ی افراد، و یا ایجاد جو فشار برای اخراج از محیط کار، و یا به راه انداختن شایعات و شانتاژ تبلیغاتی به منظور ترور شخصیت. در همه ی این صورت ها مردم از آن شخص واهمه دارند و پروا می کنند. در این حالت آنان سعی می کنند گفتار و رفتار و کردار خود را با خواسته ی او هماهنگ و منطبق سازند.
کوتاه آمدن و حساب بردن در مواجهه با اینان به داعی ترس از ایراد خسارت و زیان انجام می شود، و این همان چیزی است که پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) امت اسلامی را نسبت به آن آگاه، و به آنان هشدار می دهد:
از جمله بدترین مردم کسی است که همسایه ی او از آزاررسانی هایش در امان نیست، اشرار امتم کسانی هستند که از ترس شرارت هایشان مورد احترام واقع می شوند، آگاه باشید آن کس که مردم او را از ترس شرارتش احترام می کنند، هیچ ارتباطی با من ندارد (محدث نوری، 1408ه، 77/12). با رویکرد به این مطلب، وقتی در زندگی خود می نگریم، می بینیم کمابیش با چنین افرادی مواجه هستیم. مسلماً نوع عمل ما در برخورد با این افراد مصداق بارزی از تقیه است.
معمولاً مردم در مواجهه با این قبیل افراد سه راه کار در پیش می گیرند:
1) گریختن از کانون شرارت و زیان، لیکن این راه کار هر چند طبیعی ترین نمود پروا در زندگی بشری است، اما همیشه کارایی ندارد. دلیل آن این است که داعی ها و ماده های انگیزشی تقیه در همه ی شؤون و زوایای زندگی وجود دارد و هر کدام حرکت مناسب خود را می طلبد. وانگهی همیشه نمی توان در حال فرار از همه چیز بود.
2) سازش با ستم و به اصطلاح کوتاه آمدن و همساز شدن و به خلاف میل خود در چارچوب مطلوب او قرار گرفتن. قطعاً چنین اقدامی مربوط به افراد ضعیف النفس است و توصیه نمی شود مگر در قالب راه کار سوم.
3) روی آوردن به شیوه ی نهان کاری با حفظ عقیده و التزام به هدف؛ مسلماً پیش گرفتن چنین راه کاری متعلق به افراد باهوش و توان مند است و نمونه های بسیاری را از این دست در طول تاریخ سراغ داریم و شاید بتوان ریشه ی بسیاری از آثار حکمی، ادبی و عرفانی را در روی کرد سرآمدان فکری جامعه بدین شیوه دانست (با استفاده از زبان نمادین، به عنوان راه کاری برای نهان کردن انگیزه های اصلی از دید زورمندان به منظور انتقال به زمان آینده).
با این حال، به نظر می رسد پنهان کاری پرزمینه ترین نمودی باشد که انسان در برابر تهدیدها به آن متوسل می شود.
رویکرد به این دستاویز هرچند راه کار اصلی دینی نیست. راه کار دینی در مقابله با این افراد اقدام به امر به معروف و نهی از منکر و در نهایت، مقابله ی بازدارنده - با رعایت شرایط و درجات تکلیف - است. در عین حال به عنوان یک رویکرد اضطراری موضوعیت و حتی مشروعیت دارد.

پی‌نوشت‌ها:

* دانشجوی دکتری تخصصی روان شناسی تربیتی - دانشگاه تربیت معلم

منبع: نشریه امامت شناسی 88-87.